سه‌شنبه، تیر ۰۵، ۱۳۹۷

بــا همســـرم در بیمارستان ... ( آخرین پست هاشم خواستار در فضای مجازی کشور در 19 فروردین 97 )


Bild könnte enthalten: ‎2 Personen, ‎‎einschließlich ‎سید هاشم خواستار‎‎, Personen, die sitzen und Innenbereich‎‎
باز هم وصیت می کنم که مرا در کنار شهدای آزادی تابستان 67 دفن کنند.
چه فرقی می کند که کدامیک از زوجین بر روی تخت بیمارستان برای جراحی قلب باز بخوابد؟ زنی که همسرش زندانی بود و 5روز هفته را باید در دادگاه انقلاب و یا پشت دیوارهای زندان و یا اطلاعات باشد که شاید بتواند چند روزی برای همسرش مرخصی گرفته تا رنگ خانه را مجددا ببیند و مابقی هفته هم در خانه تا از مهمانان استقبال و پذیرایی کند، مهمانانی که میدانند دیدار با خانواده زندانی در جمهوری اسلامی جرم است.
همسرم بر روی تخت بیمارستان قلب خوابید تا من به یاد مرگ خودم بیفتم و به خودم نهیب زنم که جلو آیینه خودت را نگاه کن : موهایت سفید و چین و چروک پیری بر صورتت کاملا نمایان، پس کاری بکن، حرفی بزن، بنویس و... هر قدمی که برای آزادی و دموکراسی بر داری از صالحات و باقیات است که میماند و گرنه یکصد و بیست سال هم که عمر کنی اخرش چی؟!مگر انسان برای تغییر زاییده نشده؟اگر انسان قرار باشد که بخورد و بخوابد و تولید مثل کند که در همان غار باقی میماند .نمی ماند؟ وبا این نهیب بلند شدم و قلم را بر داشتم و اولین کاری که کردم یاد شهدای آزادی تابستان 67 را گرامی داشتم که ملت ایران و بشریت مدیون آن خون های پاک هستند.
از خانواده های این عزیزترین عزیزها ملتمسانه میخواهم که اجازه دهند مرا بعد از مرگم در کنار عزیزانشان دفن کنند.در جمع شهدای تابستان 67 از تمام احزاب و سازمان ها و گروه ها و مذاهب و ادیان و اقوام هستند. از تمام اصناف و قشرهای مردم همچون کارگر ، کاسب، کشاورز،خبرنگار ، استاد، دانشجو، معلم ، دانش اموز هستند . من هم که معلم و تعداد دانش آموزان بسیار ، چه راحت می توانم در کنارآن غنجه های شکوفا نشده آرام بگیرم.دانش اموزانی که بر معلمشان حق استادی دارند.یک جو هم شک ندارم که این دانش اموزان 10 تا 18 ساله بر من سمت استادی دارند.بنده افتخار میکنم که در کنار انها باشم با این نیت و سئوال از خودم که آیا درس شهامت از دانش اموزانت اموخته ای؟اینده همچون کف دستم روشن و آگاه هستم که بزودی در کشورم ایران آزادی و دموکراسی بر قرار و مزار این عزیزان به مناسبتهای مختلف، چه عزا و چه شادی گل باران خواهد شد.
عطر آن گلها در آن فضا و خاک خواهد پیچید و منتشر خواهد شد و از برکت وجودشان در کنار آنها ، قبر معلمی هم عطر اگین خواهد شد.
کدام ملت است که آزادیش را مرهون شهدای راه آزادیش نداند؟ما به تمام شهدای تاریخمان، بخصوص از زمان ناصر الدین شاه تا کنون و باز مخصوصا به شهدای راه آزادی تابستان 67 از هر قوم و قبیله ای که بودند افتخار میکنیم.
از تمام پرسنل و پزشکان و پرستاران بیمارستان قلب جواد الائمه کمال تشکر را دارم و اگر اسم نمیبرم به این دلیل ساده که در زندان ، پزشکی تشخیص دادکه باید در بیرون از زندان جراحی شوم،و مرا چون به تخت بیمارستان زنجیر کرده بودند تا فرار نکنم،عکسی از من گرفته و در فضاهای مجازی منتشر شد، شنیدم یک ماه آن پزشک را به دادستانی میبرده اند که خواستار احتیاج به جراحی نداشته و تو بیخودی او را برای جراحی اعزام کرده ای.
این نوشته را به آقایان داوودپور رئیس آموزش و پرورش نیشابور بعد از انقلاب و دکتر سهامی رئیس دانشگاه فردوسی مشهد بعد از انقلاب تقدیم میکنم که در دهه 60 حدود 5 سال زندان بودند و شلاق خوردند و اخراج شدند و با تمام سختیهای زندگی ساختند و تسلیم حاکمیت استبداد نشدند و به شاگردانشان همچون بنده درس مقاومت دادند.
بارها به آقای داوود پور گفتم که شما درختان بسیار تنومند را اره کردند ولی نمی دانستند که از کنار تنه ی اره شده ی شما جوانه هایی همچون ماها سبز خواهند شد.
برای اصلاح طلبان متاسفم که از این بزرگان دعوت به کار نکردند و ملت هم خوب جوابشان را داد که اصلاح طلب ، اصول گرا،دیگه تمامه ماجرا .
سیدهاشم خواستار نماینده ی معلمان آزاده ی ایران-19فروردین 97


باز هم وصیت می کنم که مرا در کنار شهدای آزادی تابستان 67 دفن کنند.
چه فرقی می کند که کدامیک از زوجین بر روی تخت بیمارستان برای جراحی قلب باز بخوابد؟ زنی که همسرش زندانی بود و 5روز هفته را باید در دادگاه انقلاب و یا پشت دیوارهای زندان و یا اطلاعات باشد که شاید بتواند چند روزی برای همسرش مرخصی گرفته تا رنگ خانه را مجددا ببیند و مابقی هفته هم در خانه تا از مهمانان استقبال و پذیرایی کند، مهمانانی که میدانند دیدار با خانواده زندانی در جمهوری اسلامی جرم است.
همسرم بر روی تخت بیمارستان قلب خوابید تا من به یاد مرگ خودم بیفتم و به خودم نهیب زنم که جلو آیینه خودت را نگاه کن : موهایت سفید و چین و چروک پیری بر صورتت کاملا نمایان، پس کاری بکن، حرفی بزن، بنویس و... هر قدمی که برای آزادی و دموکراسی بر داری از صالحات و باقیات است که میماند و گرنه یکصد و بیست سال هم که عمر کنی اخرش چی؟!مگر انسان برای تغییر زاییده نشده؟اگر انسان قرار باشد که بخورد و بخوابد و تولید مثل کند که در همان غار باقی میماند .نمی ماند؟ وبا این نهیب بلند شدم و قلم را بر داشتم و اولین کاری که کردم یاد شهدای آزادی تابستان 67 را گرامی داشتم که ملت ایران و بشریت مدیون آن خون های پاک هستند.
از خانواده های این عزیزترین عزیزها ملتمسانه میخواهم که اجازه دهند مرا بعد از مرگم در کنار عزیزانشان دفن کنند.در جمع شهدای تابستان 67 از تمام احزاب و سازمان ها و گروه ها و مذاهب و ادیان و اقوام هستند. از تمام اصناف و قشرهای مردم همچون کارگر ، کاسب، کشاورز،خبرنگار ، استاد، دانشجو، معلم ، دانش اموز هستند . من هم که معلم و تعداد دانش آموزان بسیار ، چه راحت می توانم در کنارآن غنجه های شکوفا نشده آرام بگیرم.دانش اموزانی که بر معلمشان حق استادی دارند.یک جو هم شک ندارم که این دانش اموزان 10 تا 18 ساله بر من سمت استادی دارند.بنده افتخار میکنم که در کنار انها باشم با این نیت و سئوال از خودم که آیا درس شهامت از دانش اموزانت اموخته ای؟اینده همچون کف دستم روشن و آگاه هستم که بزودی در کشورم ایران آزادی و دموکراسی بر قرار و مزار این عزیزان به مناسبتهای مختلف، چه عزا و چه شادی گل باران خواهد شد.
عطر آن گلها در آن فضا و خاک خواهد پیچید و منتشر خواهد شد و از برکت وجودشان در کنار آنها ، قبر معلمی هم عطر اگین خواهد شد.
کدام ملت است که آزادیش را مرهون شهدای راه آزادیش نداند؟ما به تمام شهدای تاریخمان، بخصوص از زمان ناصر الدین شاه تا کنون و باز مخصوصا به شهدای راه آزادی تابستان 67 از هر قوم و قبیله ای که بودند افتخار میکنیم.
از تمام پرسنل و پزشکان و پرستاران بیمارستان قلب جواد الائمه کمال تشکر را دارم و اگر اسم نمیبرم به این دلیل ساده که در زندان ، پزشکی تشخیص دادکه باید در بیرون از زندان جراحی شوم،و مرا چون به تخت بیمارستان زنجیر کرده بودند تا فرار نکنم،عکسی از من گرفته و در فضاهای مجازی منتشر شد، شنیدم یک ماه آن پزشک را به دادستانی میبرده اند که خواستار احتیاج به جراحی نداشته و تو بیخودی او را برای جراحی اعزام کرده ای.
این نوشته را به آقایان داوودپور رئیس آموزش و پرورش نیشابور بعد از انقلاب و دکتر سهامی رئیس دانشگاه فردوسی مشهد بعد از انقلاب تقدیم میکنم که در دهه 60 حدود 5 سال زندان بودند و شلاق خوردند و اخراج شدند و با تمام سختیهای زندگی ساختند و تسلیم حاکمیت استبداد نشدند و به شاگردانشان همچون بنده درس مقاومت دادند.
بارها به آقای داوود پور گفتم که شما درختان بسیار تنومند را اره کردند ولی نمی دانستند که از کنار تنه ی اره شده ی شما جوانه هایی همچون ماها سبز خواهند شد.
برای اصلاح طلبان متاسفم که از این بزرگان دعوت به کار نکردند و ملت هم خوب جوابشان را داد که اصلاح طلب ، اصول گرا،دیگه تمامه ماجرا .
سیدهاشم خواستار نماینده ی معلمان آزاده ی ایران-19فروردین 97

دوشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۹۷

بــاز هـــم و صیئت میکنم .......


باز هم وصیت می کنم که مرا در کنار شهدای آزادی تابستان 67 دفن کنند.
چه فرقی می کند که کدامیک از زوجین بر روی تخت بیمارستان برای جراحی قلب باز بخوابد؟ زنی که همسرش زندانی بود و 5روز هفته را باید در دادگاه انقلاب و یا پشت دیوارهای زندان و یا اطلاعات باشد که شاید بتواند چند روزی برای همسرش مرخصی گرفته تا رنگ خانه را مجددا ببیند و مابقی هفته هم در خانه تا از مهمانان استقبال و پذیرایی کند، مهمانانی که میدانند دیدار با خانواده زندانی در جمهوری اسلامی جرم است.
همسرم بر روی تخت بیمارستان قلب خوابید تا من به یاد مرگ خودم بیفتم و به خودم نهیب زنم که جلو آیینه خودت را نگاه کن : موهایت سفید و چین و چروک پیری بر صورتت کاملا نمایان، پس کاری بکن، حرفی بزن، بنویس و... هر قدمی که برای آزادی و دموکراسی بر داری از صالحات و باقیات است که میماند و گرنه یکصد و بیست سال هم که عمر کنی اخرش چی؟!مگر انسان برای تغییر زاییده نشده؟اگر انسان قرار باشد که بخورد و بخوابد و تولید مثل کند که در همان غار باقی میماند .نمی ماند؟ وبا این نهیب بلند شدم و قلم را بر داشتم و اولین کاری که کردم یاد شهدای آزادی تابستان 67 را گرامی داشتم که ملت ایران و بشریت مدیون آن خون های پاک هستند.
از خانواده های این عزیزترین عزیزها ملتمسانه میخواهم که اجازه دهند مرا بعد از مرگم در کنار عزیزانشان دفن کنند.در جمع شهدای تابستان 67 از تمام احزاب و سازمان ها و گروه ها و مذاهب و ادیان و اقوام هستند. از تمام اصناف و قشرهای مردم همچون کارگر ، کاسب، کشاورز،خبرنگار ، استاد، دانشجو، معلم ، دانش اموز هستند . من هم که معلم و تعداد دانش آموزان بسیار ، چه راحت می توانم در کنارآن غنجه های شکوفا نشده آرام بگیرم.دانش اموزانی که بر معلمشان حق استادی دارند.یک جو هم شک ندارم که این دانش اموزان 10 تا 18 ساله بر من سمت استادی دارند.بنده افتخار میکنم که در کنار انها باشم با این نیت و سئوال از خودم که آیا درس شهامت از دانش اموزانت اموخته ای؟اینده همچون کف دستم روشن و آگاه هستم که بزودی در کشورم ایران آزادی و دموکراسی بر قرار و مزار این عزیزان به مناسبتهای مختلف، چه عزا و چه شادی گل باران خواهد شد.
عطر آن گلها در آن فضا و خاک خواهد پیچید و منتشر خواهد شد و از برکت وجودشان در کنار آنها ، قبر معلمی هم عطر اگین خواهد شد.
کدام ملت است که آزادیش را مرهون شهدای راه آزادیش نداند؟ما به تمام شهدای تاریخمان، بخصوص از زمان ناصر الدین شاه تا کنون و باز مخصوصا به شهدای راه آزادی تابستان 67 از هر قوم و قبیله ای که بودند افتخار میکنیم.
از تمام پرسنل و پزشکان و پرستاران بیمارستان قلب جواد الائمه کمال تشکر را دارم و اگر اسم نمیبرم به این دلیل ساده که در زندان ، پزشکی تشخیص دادکه باید در بیرون از زندان جراحی شوم،و مرا چون به تخت بیمارستان زنجیر کرده بودند تا فرار نکنم،عکسی از من گرفته و در فضاهای مجازی منتشر شد، شنیدم یک ماه آن پزشک را به دادستانی میبرده اند که خواستار احتیاج به جراحی نداشته و تو بیخودی او را برای جراحی اعزام کرده ای.
این نوشته را به آقایان داوودپور رئیس آموزش و پرورش نیشابور بعد از انقلاب و دکتر سهامی رئیس دانشگاه فردوسی مشهد بعد از انقلاب تقدیم میکنم که در دهه 60 حدود 5 سال زندان بودند و شلاق خوردند و اخراج شدند و با تمام سختیهای زندگی ساختند و تسلیم حاکمیت استبداد نشدند و به شاگردانشان همچون بنده درس مقاومت دادند.
بارها به آقای داوود پور گفتم که شما درختان بسیار تنومند را اره کردند ولی نمی دانستند که از کنار تنه ی اره شده ی شما جوانه هایی همچون ماها سبز خواهند شد.
برای اصلاح طلبان متاسفم که از این بزرگان دعوت به کار نکردند و ملت هم خوب جوابشان را داد که اصلاح طلب ، اصول گرا،دیگه تمامه ماجرا .
سیدهاشم خواستار نماینده ی معلمان آزاده ی ایران-19فروردین 97

بخش آخـــــــر

🔴 چرا دراویش گنابادی به شدت و عریان سرکوب شدند؟ (بخش 4)
👈مقاله ای تحلیلی به قلم آقای هاشم خواستار- سوم آوریل ۲۰۱۸
 @DORRTV
۸- در اسلام پارلمان و مجلس و قوه ی قضائییه نداریم و انچه هست یادگار انقلاب مشروطیت هست و چون نمیشود این نهادها را حذف کرد از درون تهی کرده و با انتخابات فرمایشی رئیس چمهور اسلامی و مجلس شورای اسلامی و قوه ی قضائیه ی اسلامی داریم که نه تنها کارکردشان مثبت نیست بلکه منفی است.
۹- اگر کاریکاتوریست بودم یک ماشین سواری مدل روز میکشیدم که یکی از روحانیون سرشناس دارد چرخ گاری را به جای چرخ ان ماشین می گذارد.
۱۰- همانطور که چرخ گاری تکامل پیدا کرده و به چرخ فضا پیما رسیده ، از زمان پیامبر اسلام اگرچه من NGO یی نمیشناسم اما مثل چرخ گاری تکامل پیدا کرده و در پناه آزادی و دموکراسی احزاب و سازمان و سندیکاها و...ی قدرتمندی بوجود امده که شرایط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی در کشورشان بوجود اورده اند که همه ی شهروندان از زندگیشان لذت می برند، برعکس مردم ایران که دارا و فقیر می گویند عمر ما در این حکومت تباه شد.
۱۱- در حکومت ولایی یک نفر چوپان هست و مابقی مردم همه باید گوسفند باشند و حرفهایی از این قماش : من فکر میکنم پس هستم و یا من تغییر میدهم پس هستم و یا من اعتراض میکنم پس هستم دیگر جایگاهی ندارد.
۱۲- و ...
📛قصه ی تلخی بگویم تا قصه ی تلخ جمهوری اسلامی روشنتر شود.
بیش از شصت سال پیش که کودکی پنج تا شش ساله بودم در روستا گاوی داشتیم که از گاوهای روستائیان دیگر بزرگتر بود .بعد از زایمان گوساله ی بزرگی زایید که جفت ان هم بزرگ بود اما مورد شک پدر و مادرم بود که شاید این رحم گاو باشد . پس دامپزشک تجربی روستا را که خر ، داغ و نعل میکرد اورده که تشخیص داد رحم گاو است.جفت را بتصور رحم با صابون شسته و داخل مهبل گاو گذاشته و درب فرج را با نخ قالی محکم دو ختند.گاو هرچه زور میزد تا جفت را دفع کند نتوانست تا در دقایق اخر ، گاو را کشتند.مادرم از گوشت گاو نخورد و گریه ها کرد و اکنون در سن 92 سالگی با یاداوری ان خاطره اشکش در می اید.اگر چه در ان زمان دامپزشکی بسیار پیشرفت کرده بود که حتی تلقیح مصنوعی نیز رواج داشت اما دانش دامپزشکی جدید به روستای ما نیامده بود.حاکمان ما هم مثل همان دامپزشک روستای ما هستند که اگرچه از تولیدات دموکراسی همچون موبایل و ماشین و هواپیما و انواع جراحی ها خیلی بهتر از ملت استفاده میکنند اما منکر دموکراسی شده و ملت را در یک شرایط فقر و فلاکت نگه داشته و مدعی هستند که حکومت ولایی بهتر از حکومت دموکراسی هست.ان دامپزشک اکنون به قدرت رسیده و در یکدست قران و در دست دیگر تفنگ دارد و به ملت میگوید که به حرف من باید گوش کنید که شما را میخواهم به بهشت ببرم در حالیکه مردم میبینند که دنیایشان جهنم شده و حتما اخرتشان هم جهنم خواهد بود.
این مقاله را تقدیم به زندانیان همبند دراویش گنابادی بنام های اقایان محمد مروی و علی مروی و علیرضا عباسی بیدختی و عبدالرضا کاشانی و شکرالله حسینی و علی کاشانی فر و محمد کاشانی فر و ظفر علی مقیمی تقدیم میکنم که دوران حبس و تبعید و شلاق را مثل کوه تحمل کرده و اخم به روی خود نیاورده و درس مقاومت به امثال بنده دادند.
✍️سیدهاشم خواستار نماینده ی معلمان ازاده ی ایران
https://t.me/DORRTV/34616
لینک بخش اول: https://t.me/DORRTV/34617
لینک بخش دوم: https://t.me/DORRTV/34618
لینک بخش سوم: https://t.me/DORRTV/34619

بخش سوم (3)

🔴 چرا دراویش گنابادی به شدت و عریان سرکوب شدند؟ (بخش 3)
👈مقاله ای تحلیلی به قلم آقای هاشم خواستار- سوم آوریل ۲۰۱۸
 @DORRTV
انها برای تحصیل و تربیت فرزندانشان و بخصوص در رابطه با دانشگاه مجازی بهاییان که حق رفتن به دانشکاه های ایران را نداشتند جلساتی داشتند و به مناسبت های مذهبی و جمعه ها برای خواندن دعا دور هم جمع میشدند. البته با سازمان مجاهدین خلق در همان ابتدای ورود به زندان که در بندهای مختلف پراکنده کرده بودند اشنا شدم که تکلیف انها از دیدگاه حکومت کاملا مشخص است. شما تصورش را بکنیدکه بعد از خیزشهای مردمی در دیماه۹۶ آقای خامنه ای تنها تشکیلاتی را که در داخل کشور متهم به نفوذ در جنبش کرد سازمان مجاهدین خلق بود.سومین و یا چهارمین گروه دراویش گنابادی به تعداد هفت نفر بودندکه با انها زندان بودم.دراویش در مقابل حکومت که میگفت مرده هایتان را در قبرستان مخصوص دراویش درشهر بیدخت که دورش به ارتفاع سه متر دیوار است دفن نکنید مقاومت کرده بودند که به آنها حبس و شلاق و تبعید داده بودند.
همه ی آنها تحصیل کرده و انسان های فرهیخته و اهل علم و ادب و منطق بودندو حتی در میان انها کارشناس بهداشت محیط وجود داشت که مطمئن هستم مسائل بهداشتی را رعایت میکردند، من خودم بعدها ان قبرستان را از نزدیک دیدم و مشکل بهداشتی برای منطقه ایجاد نمی کرد.تا اینکه فاجعه ی سرکوب دراویش گنابادی در خیابان گلستان هفتم در بهمن ماه ۹۶ در تهران بوجود امد که منجر به حصر اقای دکتر تابنده رهبر و قطب دراویش گنابادی شد و تعداد زیادی از دراویش ، زندان و شکنجه و کشته شدند، به نتایجی دست پیدا کردم که در اینجا می اورم.
۱- آقای خمینی و آقای خامنه ای هیچگونه اعتقادی به اینکه نه تنها عصر برده داری زمان پیامبر به پایان رسیده بلکه عصر فودالیسم نیز تمام شده و در اواخر عمر سرمایه داری هستیم نداشته و ندارند.
۲- آقایان خمینی و خامنه ای درکی از اینکه چرخ گاری به اتومبیل و هواپیما و فضا پیما تبدیل شده ندارند.
۳- اداره کردن جامعه در هر عصری ،نوع حکومت و قوانین خاص خودش را میطلبد ولی آقای خمینی و خامنه ای هیچگونه اعتقادی به تکامل ندارند هرچند جلالدین فارسی ایدئولوگ اصولگرا ها (به جای کبک ادم شکار میکند.) در رژیم شاه کتاب انقلاب تکاملی اسلام را نوشته باشد.
۴-آقای خامنه ای با توجه به تجربه ی رژیم شاه که کارتر در سال ۱۹۷۸ با شعار رعایت حقوق بشر در امریکا به قدرت رسید و شاه به تبعیت از کارتر فضای باز سیاسی بوجود اورد که منجر به انقلاب شد تحت هیچ شرایطی حاضر نیست که فضای باز سیاسی بوجود امده که مردم به حرکت در امده و انقلابی دیگر را خلق کنند.
۵-آقای خامنه ای پیروان هر جریان فکری چه مذهبی و یا عرفانی و... را اجازه نمیدهد که پشت سر یک نفر متحد شوند و بخاطر همین دراویش گنابادی را بشدت سرکوب که از رهبر و قطبشان اقای تابنده پیروی نکنند. ده ملیون نفر پشت سر یک نفر قرار گیرند ، نظام اسلامی بشدت احساس خطر میکند.
۶- آقای خامنه ای اشتباه شاه را که روحانیون در مساجد و حوزه های علمیه متشکل شدند نمی کند. بنا براین تلاش شده که روحانیت شیعه و سنی را وابسطه به حکومت در بیاورد و انهاییکه میخواهند مستقل باشند یا کشته میشوند مثل مولوی دامنی و یا بزندان می افتند مثل مولوی های زندانی با من و ایت الله قابل و....و بهایی ها هم اگرچه خطری برای حکومت ندارند اما حکومت احتیاط را از دست نداده و اجازه نمیدهد که رهبرانی برای خود داشته باشند و متشکل باشند.
۷- در کشورهای دارای دموکراسی و دموکراتیک تعداد کارکنان دولت بسیار کم و در عوض بسیار مفید و تنها کارهایی که بخش خصوصی نمیتواند و یا نباید انجام دهد دولت به عهده دارد که متعاقب ان دولتهایشان بسیار پاک دست هستند. اما در حکومت اسلامی حجم کارکنان بسیار و همه ی کارها تا اندرونی خانه ها به عهده ی حکومت و متعاقب ان امپراطوری مفتخواران و رانت خواران و ام الفساد کشورها بودن از خصوصیات ان است
https://t.me/DORRTV/34616
لینک بخش اول: https://t.me/DORRTV/34617
لینک بخش دوم: https://t.me/DORRTV/34618
لینک بخش چهارم: https://t.me/DORRTV/34620

بخش دوم ( 2 )


🔴 چرا دراویش گنابادی به شدت و عریان سرکوب شدند؟ (بخش 2)
👈مقاله ای تحلیلی به قلم آقای هاشم خواستار- سوم آوریل ۲۰۱۸
 @DORRTV
در ایران یکصد و بیست سال بعد انقلاب مشروطیت به ثمر می رسد،اما با مرگ مظفرالدین شاه فرزندش محمد علیشاه کودتا کرده و به کمک شیخ فضل الله نوری در صدد سرکوب مشروطه خواهان بر می اید،اما سر انجام شکست خورده و از ایران تبعید و شیخ فضل الله نوری اعدام می گردد. مجاهدین مشروطه فرزند محمد علیشاه یعنی احمد شاه را به سلطنت رسانده اما چون سنش کم است عضد الملک نیابت سلطنت را عهده دار میشود.
این دوران همراه میشود به دخالت های نابجای روس و بخصوص انگلیس که برای سربازانش مقدار زیادی از غله ی کشاورزان را خریداری و قحطی بزرگی در این دوران که همزمان است با جنگ جهانی اول بوجود می اورد که ملیون ها ایرانی در اثر این قحطی جانشان را از دست میدهندو نمیدانم چرا تا کنون هیچ دولتی تقاضی غرامت از انگلیس ها نکرده است.در این شرایط رضاخان در سوم اسفند ۱۲۹۹با کمک انگلیس ها کودتا کرده و مدت ۲۰ سال با استبداد مطلق حکومت میکند.می گویند کبوتر با کبوتر باز با باز ، کند همجنس با همجنس پرواز، رضاخان هم دیکتاتورهای زمان خودش از جمله فرانکو دیکتاتور اسپانیا و موسلینی دیکتاتور ایتالیا وبخصوص هیتلر پیشوا و دیکتاتور المان را پیدا کرده و بظاهر با حفظ بیطرفی در جنگ جهانی دوم ، عملا با المان های نازی بنای همکاری را گذاشته که موجب خشم شوروی و انگلیس شده و او را از ایران به افریقای جنوبی تبعید و فرزندش محمد رضا را به سلطنت می رسانند. از شهریور بیست مشروطه بر قرار و در اسفند ۱۳۲۹ نفت ایران توسط دکتر محمد مصدق ملی و دست استعمار پیر انگلیس از ثروت ملی ایران کوتاه میشود.اما استعمار پیر ارام نگرفته و به کمک امریکا و شاه و ایت الله سید ابوالقاسم کاشانی در ۲۸ مرداد ۳۲ کودتا و مصدق را به زندان و تبعید و دکتر فاطمی وزیرخارجه ی میهن پرست مصدق و تعداد بسیار زیادی از ازادیخواهان را اعدام و تبعید و زندانی میکنند.حکومت استبدادی شاه ۲۵ سال دوام داشت که در سال ۵۷ با قیام ملت ایران سرنگون میشود.احزاب و سازمان ها و مردم پذیرفتند که ایت الله خمینی به شرط انکه روحانیت حکومت نکندو همیشه انتخابات ازاد و جمهوری همچون فرانسه باشد و مارکسیست ها نیز ازاد باشند و...رهبر انقلاب باشد.اما بتدریج که اقای خمینی قدرت گرفت پا روی ان شروط گذاشت و با کودتای خرداد شصت ، استبداد مطلقه را حاکم و تمام روزنامه و مجلات و احزاب و سازمان ها را منحل و مدیران و رهبران و اعضائ انها را یا کشت و یا به زندان انداخت و یا از کشور فراری داد.آقای خمینی عملا تئوری ولایت فقیه برگرفته از تز شیخ فضل الله نوری که طرف دار مشروطه ی مشروعه بود با حذف مشروطه ، حکومت مشروعه را حاکم کرد.اقای خامنه ای از مرشدش اقای خمینی هم جلوتر رفت و تمام سران احزاب و سازمان هایی که طرف دار جمهوری سلامی بودند اما میخواستند دستی به سر و روی نظام کشیده و اصلاح کنند را نیز منحل و انها را به زندان انداخت و نشان داد که نظام هیچگونه مخالف که چه عرض کنم حتی اصلاح طلبان را نیز تحمل نمی کند هر چند اصلاح طلبان با تمام این طردشدن ها باز زور میزنند که خودشان را به نظام چسبانده و همین نظام را حفظ کنند.از جمله سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه ی مشارکت و .. را منحل و سران ان را همراه با میرجسین موسوی نخست وزیر هشت سال چنگ و همسرش و اقای کروبی رئیس دو دوره ی مجلس را به زندان انداخت.تمام این مقدمه برای این بود که چرا دراویش گنابادی به شدت و عریان سرکوب شدند و این مقدمه هنوز ادامه دارد.در زندان وکیل اباد مشهد با ۱۲ نفر از مولوی های اهل سنت واولین گروه از زندانیان سیاسی اشنا شدم.هرچه در احوال انها جستجو کردم نکته ی مجرمانه ای نیافتم.. به این نتیجه رسیدم که این مولوی ها افرادی مستقل که حاضر نیستند با نیروهای اطلاعاتی همکاری و زیر چتر انها باشند.ظاهرا اطلاعات مبلغی ماهیانه پول به مولوی های اهل سنت میدهد که انهاییکه میخواهند مستقل باشند و خودشان را نفروشند حاضر نمی شوند که پول دریافت کنند.گروه دومی که با انها زندان بودم زندانیان بهایی به تعداد ۶ نفر بود که بازهرچه از انها تحقیق کردم عمل مجرمانه ای از انها ندیدم و بی ازار و کاری بسیاست نداشتند.
https://t.me/DORRTV/34616
لینک بخش اول: https://t.me/DORRTV/34617
لینک بخش سوم: https://t.me/DORRTV/34619
لینک بخش چهارم: https://t.me/DORRTV/346
Gefällt mirWeitere Reaktionen anzeigen
Kommentieren